مدرسه علمی، مدرسه شاد

ساخت وبلاگ
بعد از ان مسابقه دست سازه های ثابت و متحرک بود مرصاد، کامیونی را با کارتون ساخت و مدار الکتریکی طراحی کرد و کامیون درست شبیه یک ماشین واقعی سرعت می‌گرفت و با چراغ های روشن خودنمایی می‌کرد.نفر دوم مسابقه دست سازه ها شد.کم کم نام مدرسه سر زبان ها افتاد.بار سوم مسابقه نقاشی بود. زهرای کلاس ششمی، بدون اینکه حتا یک جلسه آموزش نقاشی دیده باشد، سیبی کشید که در واقعیت هم گمان نمی‌کنم زیباتر از ان ببینم. نفر دوم شد. چند ماه بعد مسابقه حافظ خوانی از طرف پژوهش سرای جابر بن حیان سعدآباد برگزارشد. با دانش آموزان دور هم جمع می‌شدیم و زنگ استراحت ها، از گوشی موبایل، خوانش غرل های لسان الغیب را پخش میکردم و بچه ها گوش می‌دادند. محدثه، از مدرسه ای که حتا یک جلد کتاب حافظ در آن پیدا نمیشد نفر اول حافظ خوانی شد. شور و شوق بچه ها برای یادگیری بی نظیر بود. دوست داشتند تجربه کنند و بیشتر و بیشتر یاد بگیرند. با پژهشسرای سعدآباد (جابر بن حیان) و بوشهر (شهید خوشبخت) ارتباط گرفتیم. با آغوش باز مارا پذیرفتند.شهید محمدی سربست دیگر مدرسه ای گمنام در روستایی پرت و دور افتاده نبود. محافل علمی مارا می‌شناختند .مدرسه ای روستایی بی هیچ امکاناتی با تکیه به استعداد درخشان دانش آموزانش، دوشادوش مدارس شهری که دغدغه میز و نیمکت و اینترنت و کامپیوتر و... ندارند، رقابت میکند و خوش میدرخشد. + نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 21:41 توسط رها تنها  |  مدرسه علمی، مدرسه شاد...ادامه مطلب
ما را در سایت مدرسه علمی، مدرسه شاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahidmohamadischool1401 بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56

روستایی شده اند و کم جمعیت تا بهانه ی خوبی باشند برای ناتوانی مسوولین. که چون کم جمعیتیم، حق استفاده از تکنولوژی را نداریم!ما کم نیستیم،این ها شمارش بلد نیستند.54 دانش آموز، کم نیست.ک اگر بود هم حق گفتن چنین سخنان پوچ و بی منطقی را نداشتند.عدالتی ک دم از ان میزنند ایجاب می‌کند تک تک دانش آموزان در تک تک نقاط این کشور همان امکاناتی را داشته باشند که دانش آموزی در پایتخت.دانش آموزان مدرسه شهید محمدی، روستایی اند. و ب جرم روستایی بودن باید محروم باشند.محروم باشند که من وقتی میروم اداره و می‌گویم از مدرسه شهید محمدی هستم بگویند :((شهید محمدی کجاست؟! دخترانه است یا پسرانه؟! ابتدایی است یا متوسطه؟!))روستایی شده اند تا هر که و هر چیز با آن ها مرتبط باشد، محروم باشد. آنقدر که وقتی با فرماندار جلسه می‌گذارند، نماینده ای از مدارس چند پایه اجازه صحبت کردن نداشته باشد. و بعد اگر مدیر مدرسه چند پایه ای برود و اصرار کند که من عرضی دارم و با هزار بدبختی، در حد یک دقیقه جناب فرماندار التفاتی کنند و بعد مدیر بگوید که چه رنجی است چند پایه بودن و کمبود امکانات بیداد میکند جناب مستطاب بفرمایند که:((بزرگنمایی نکنید!!!)) بعد بگوید ک کامپیوتر و لپ تاب نداریم و لازم است داشته باشیم و دانش آموزان نیاز دارند ان جناب در سخنی بدیع تر و ناامید کننده تر بفرمایند:((لپ تاب برای چ لازم دارید؟!!!)) و مدیر بیچاره هم آهی سرد بکشد و در میان چشم و ابرو آمدن مسؤلین ک چرا گفتی چ بود گفتی و فلان راهش را بکشد و برود و احتمالا پشت سرش را نگاه نکند و به روستا و چند پایه ومحرومیتی که از فرط شدت، بیانش بزرگنمایی جلوه میکند، فکر کند. + نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 21:59 توسط رها تنها  |& مدرسه علمی، مدرسه شاد...ادامه مطلب
ما را در سایت مدرسه علمی، مدرسه شاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahidmohamadischool1401 بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56

همیشه آخرین نفر، املایش را تحویل می دهد ولی از حق نگذریم خیلی خوش خط و تمیز نوشته است.انقدر که دلم نمی آید با خودکار در دفترش چیزی بنویسم.امروز هم املا داشتیم. اما ساغر در املایش جا نماند. من هم یک کلمه را صدبار تکرار نکردم تا او بنویسد.چون ساغر هفته گذشته لوزه اش را عمل کرده و یک هفته باید استراحت کند. اما لاله گفت دیروز که عیادت ساغر رفته، او گفته که می‌خواهم به مدرسه بیایم. بنظرت خانم اجازه می دهد؟لاله گفت :((خانم اجازه میدهی؟))بعد من گوشی م را برداشتم که ساعت را چک کنم. مادر ساغر پیام گذاشته بود ک ((لاله دیروز به ساغر گفته می‌خواهیم برویم آسمان نمای دیجیتالی ببینیم.و کلی تعریف کرده.ساغر هم دلش میخواهد شرکت کند.)) _میگویم از نظر من مشکلی نیست. و بعد به لاله نگاه میکنم.میخندم.لاله متوجه می‌شود. او هم میخندد. + نوشته شده در یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 14:36 توسط رها تنها  |  مدرسه علمی، مدرسه شاد...ادامه مطلب
ما را در سایت مدرسه علمی، مدرسه شاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahidmohamadischool1401 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56